1. آناتومی قلب و ساختارهای الکتریکی (گره سینوسی، گره AV، هیس، تاکها و شبکه پورکنژ)
2. جریان الکتریکی در قلب؛ قطبیت، دیپلاریزاسیون و رپولاریزاسیون
3. نحوه ثبت ECG: الکترودها، لیدها، چیدمان (Placement)
4. اصول دستگاه ECG، کالیبراسیون، مقیاس زمان/ولتاژ
5. خطاها (Artifacts) و نکات عملی در ثبت ECG صحیح
قبل از اینکه بخوای نوار قلب بخونی یا ریتمها رو تشخیص بدی، باید بفهمی اصلاً این برق از کجا شروع میشه، کجاها میره، و چهجوری باعث انقباض قلب میشه. این مثل اینه که بخوای یه رادیو رو تعمیر کنی بدون اینکه بدونی برق از باتری میاد یا از برق شهری!
وقتی مسیر برقِ قلب رو بفهمی، اون موقع متوجه میشی چرا موج P میاد، چرا بین P و QRS یه فاصله هست، چرا بعضی ریتمها کندترن یا تندتر، و چرا بعضیها کشنده میشن. پس بیایید از پایه شروع کنیم…
قلب فقط یک پمپ عضلانی نیست. توی دل این عضله، یک سیستم عصبی-الکتریکی دقیق طراحی شده که مثل سیمکشی برق ساختمون عمل میکنه. این سیستم از چند قسمت کلیدی تشکیل شده:
گره سینوسی (SA Node)
مسیرهای بیندهلیزی
گره دهلیزیبطنی (AV Node)
دسته هیس (Bundle of His)
شاخههای چپ و راست
شبکه پورکنژ (Purkinje fibers)
هر کدوم از این بخشها نقش خاصی دارن، و اگه حتی یکیشون دچار مشکل بشه، قلب دیگه نمیتونه درست بزنه.
گره سینوسی جاییه که هر ضربان قلبی از اون شروع میشه. این گره، در دیواره بالایی دهلیز راست قرار گرفته، درست نزدیک جایی که ورید اجوف فوقانی به قلب وارد میشه.
این گره از سلولهای تخصصیای تشکیل شده که قابلیت ایجاد پتانسیل عمل خودبهخودی دارن، یعنی خودشون میتونن بدون نیاز به تحریک بیرونی، یک سیگنال الکتریکی تولید کنن. به همین دلیل بهش میگیم پیسمیکر طبیعی قلب.
سرعت طبیعی این گره بین ۶۰ تا ۱۰۰ بار در دقیقه است. وقتی گره سینوسی سیگنال میفرسته، این موج به تمام عضلهٔ دهلیزها میرسه و اونها رو منقبض میکنه.
نکته جالب اینه که موج الکتریکی از دهلیز راست باید خیلی سریع به دهلیز چپ هم برسه؛ این کار از طریق یک مسیر خاص به اسم دسته باخمن انجام میشه که پل ارتباطی بین دو دهلیزه.
در ECG، فعالیت این گره و انقباض دهلیزها، همون موج P هست.
بعد از اینکه دهلیزها تحریک شدن، موج الکتریکی به گره AV میرسه که در پایین دهلیز راست، نزدیکی دریچه سهلتی بین دهلیز و بطن راست قرار گرفته.
نقش AV Node اینه که جلوی این موج رو برای چند میلیثانیه بگیره! چرا؟ چون باید به دهلیزها فرصت داده بشه تا خون خودشون رو کامل به بطنها تخلیه کنن.
این تأخیر کوچیک اما بسیار مهم، باعث هماهنگی بین انقباض دهلیز و بطن میشه.
اگر این گره نبود یا تأخیر نمیداد، دهلیز و بطن با هم منقبض میشدن و جریان خون مختل میشد.
این گره هم میتونه در مواقع اضطراری نقش پیسمیکر رو بازی کنه، ولی با سرعت کمتری — حدود ۴۰ تا ۶۰ ضربه در دقیقه.
در ECG، این تأخیر به شکل فاصلهٔ بین انتهای موج P و شروع کمپلکس QRS دیده میشه که بهش بازه PR میگیم.
بعد از عبور از AV Node، سیگنال الکتریکی وارد یک مسیر ضخیمتر به نام دسته یا باندل هیس میشه. این دسته در سپتوم بینبطنی (دیوارهٔ میانی قلب که بطن راست و چپ رو جدا میکنه) قرار گرفته.
در ادامه، باندل هیس به دو شاخه تقسیم میشه:
شاخه راست که موج رو به بطن راست میرسونه
شاخه چپ که موج رو به بطن چپ میفرسته
شاخه چپ خودش هم به دو شاخه فرعی تقسیم میشه:
شاخه قدامی (Anterior fascicle)
شاخه خلفی (Posterior fascicle)
این تقسیمبندی دقیق باعث میشه هر بخش از دیواره بطنها موج الکتریکی رو بهموقع دریافت کنه و انقباض هماهنگ انجام بشه. اگه مشکلی در این شاخهها پیش بیاد (مثل بلوک شاخهای)، اون وقت ECG دچار تغییرات خاصی میشه که بعدها یاد میگیریم.
وقتی موج الکتریکی به انتهای شاخههای باندل رسید، وارد یک شبکه فیبری به نام پورکنژ میشه. این فیبرها مثل مویرگهای رسانش برق هستن که توی همه جای عضله بطن پخش شدن — از کف تا دیوارههای کناری و سقف.
سرعت رسانش این فیبرها فوقالعاده بالاست، و به همین دلیل کل عضلهٔ بطن تقریباً بهطور همزمان منقبض میشه. این انقباض باعث میشه خون با فشار زیاد به سمت آئورت و شریان ریوی پمپ بشه.
در ECG، فعالیت الکتریکی بطنها، همون کمپلکس QRS هست، و بعد از اون، موج T که نشوندهنده ریکاوری (رپولاریزاسیون) بطنهاست.
گره SA → تولید سیگنال → موج P
انتقال در دهلیزها → دهلیزها منقبض میشن
گره AV → تأخیر برای تخلیه کامل خون
باندل هیس → تقسیم سیگنال
شاخههای چپ و راست → رساندن به بطنها
پورکنژ → انقباض هماهنگ بطنها
بوم! 💥 ضربان کامل قلب انجام شد!
SA Node = رئیس اصلی؛ خودش شروع میکنه
AV Node = محافظ نظم و فرصتدهنده
Bundle of His = تونل مرکزی برق
Right/Left Branches = سیمهای برق بطنها
Purkinje Fibers = آخرین مسیر، برای انفجار هماهنگ!
قبل از اینکه وارد خواندن ECG بشی، باید بفهمی چطوری سلولهای قلبی برق رو حمل میکنن؛ یعنی وقتی میگیم «دیپلاریزاسیون» یا «رپولاریزاسیون» چی اتفاق میافته. اینها کلمات فانتزی نیستند، بلکه زبانیاند که قلب باهاش حرف میزنه!
هر سلول قلبی (عضلهای) در حالت عادی یک اختلاف بار الکتریکی بین داخل و بیرون سلول داره — داخل سلول نسبتاً منفیتر است نسبت به بیرون. این وضعیت رو قطبیت میگیم یا وضعیت دوقطبی.
معمولاً داخل سلول نسبت به بیرون بار منفی دارد (مثلاً −۸۰ تا −۹۰ میلیولت) — یعنی در حالت استراحت، سلول “قطبیت شده” است.
وقتی سلولها قطبیت دارند، آمادهاند که اگر تحریک الکتریکی بیاد، وارد مرحله بعدی (دیپلاریزاسیون) بشن.
در ECG، ما چیزی از قطبیت اولیه مستقیماً نمیبینیم، ولی این وضعیت پیشنیاز همه چیزه.
این مرحله جاییه که جادو اتفاق میافته. وقتی یکی از سلولهای قلب تحریک میشه:
کانالهای سدیمی Na⁺ باز میشن
سدیم وارد سلول میشه → بار داخل سلول مثبتتر میشه
این تغییر بار باعث میشه سلول به سمت “فعال شدن” بره
دیپلاریزاسیون موجی که به همسایهها منتقل میشه — مردمی که در امتداد مسیر الکتریکیاند هم تحریک میشن
وقتی دیپلاریزاسیون در دهلیزها اتفاق بیفته، موج P ظاهر میشه. وقتی در بطنها اتفاق بیفته، کمپلکس QRS ساخته میشه.
در این لحظه، سلولها “فعال شدهاند” و آماده انقباضاند.
نکته: در زمان دیپلاریزاسیون، قطب داخل سلول مثبتتر میشه نسبت به بیرون، یعنی بار منفی کاهش پیدا میکنه.
بعد از فعال شدن و انقباض، سلولها باید برگردن به حالت استراحت تا آماده برای ضربان بعدی بشن. این فرایند:
کانالهای پُتاسیم K⁺ باز میشن
پتاسیم از داخل سلول خارج میشه → بار داخل سلول منفیتر میشه
کانالهای Ca²⁺ و Na⁺ بسته میشن (ورود مثبت متوقف میشه)
سلول به بار منفی اولیه بازمیگرده — دوباره قطبیت برقرار میشه
در ECG، رپولاریزاسیون بطنها با موج T نمایان میشه.
توجه: رپولاریزاسیون به سرعت زیادی نیست؛ باید زمان بده تا عضله استراحت کنه، چون اگر خیلی سریع انجام بشه، ممکنه نوسان یا آریتمی پیش بیاد.
وقتی دیپلاریزاسیون در دهلیزها اتفاق میافته، موجی که در نوار قلب میبینی موج P هست.
وقتی دیپلاریزاسیون به بطنها میرسه، فعالیت الکتریکی شدیدتری ایجاد میشه و به صورت یک کمپلکس بزرگ به نام QRS ظاهر میشه.
بعد از اون، زمانی که سلولهای بطن دارن به حالت استراحت برمیگردن و رپولاریزاسیون انجام میشه، این فرآیند به شکل موج T در ECG دیده میشه.
در مورد رپولاریزاسیون دهلیزها هم باید بدونی که این اتفاق میافته، ولی چون همزمان با کمپلکس QRS رخ میده، معمولاً روی نوار قلب دیده نمیشه و در پشت QRS پنهان میمونه.
دیپلاریزاسیون = فعال شدن + انقباض
رپولاریزاسیون = بازگشت به حالت استراحت + آماده شدن برای ضربان بعدی
موجهای ECG بازتاب تغییرات بار الکتریکی هستند، نه حرکت عضله
اگر رپولاریزاسیون دیر یا ناقص باشه، مستعد آریتمی میشی
سرعت و نظم دیپلاریزاسیون / رپولاریزاسیون در نقاط مختلف قلب با هم متفاوتن — این تنوع بهش میگن ناهمگونی (dispersion) و توی بعضی بیماریها اهمیت زیادی داره
وقتی میخوای ECG ثبت کنی، همه چیز به مکان دقیق الکترودها بستگی داره. اگر الکترودها کمی جا به جا باشن، موجها میتونن تغییر کنن یا نویز زیاد باشه، و حتی تشخیص اشتباه بشه. پس ما اینجا با دقت میآموزیم چطوری باید قرارشون بدی.
الکترودها قطعات فلزی کوچکی هستن که روی پوست قرار میگیرن و وظیفهشون انتقال سیگنال الکتریکی قلب از پوست به دستگاه ECG است. بعضی ویژگیهاش باید خوب باشن:
سطح تماس با پوست خوب باشه (پوست پاک، بدون روغن و مو)
سیمها کشیده نباشن، پیچخورده نباشن
جاگذاری دقیق باشن چون کوچکترین جابجایی ممکنه شکل موج رو تغییر بده
در ECG ۱۲ لید، معمولاً ۱۰ الکترود استفاده میشه: ۴ الکترود اندامی + ۶ الکترود قفسهای (پریکوردیال / سینهای).
وقتی الکترودها رو میگذاری، آنها به صورت ترکیبی لیدهای مختلفی ایجاد میکنن. هر لید مثل چشمیه که از یک جهت به قلب نگاه میکنه. این لیدها به دو دسته تقسیم میشن:
لیدهای اندامی (Limb Leads)
لیدهای سینهای / پریکوردیال (Precordial / Chest Leads)
هر لید به ما تصویری از فعالیت الکتریکی از یک زاویهٔ خاص میده. وقتی همه لیدها رو داریم، میتونیم یک نمای همهجانبه از قلب بر اساس ثبت سیگنال داشته باشیم.
حالا میرسیم به قسمت عملی: کجا باید الکترودها بذاری؟ در ادامه چیدمان معمول استاندارد ۱۲ لید رو میگم، همراه نکات مهم برای جلوگیری از خطا.
🔻 لیدهای اندامی (۴ الکترود)
این ۴ الکترود معمولاً روی دستها و پاها قرار میگیرن:
RA (Right Arm / بازوی راست)
LA (Left Arm / بازوی چپ)
RL (Right Leg / پای راست) — معمولاً به عنوان “زمین” یا ارجاع
LL (Left Leg / پای چپ)
میتونی این الکترودها رو روی مچ دست یا بالاتر (قسمتی از بازو) و روی مچ پا یا ران قرار بدی، ولی مهمه که محلها مشابه باشن در ثبتهای بعدی تا مقایسهها معتبر باشن.
در بعضی سیستمها ممکنه از چیدمان متفاوتی استفاده بشه (مثلاً روی تنه) ولی باید یکدست باشه.
نکتهٔ مفید برای یادآوری رنگها:
“Smoke over fire” (دود روی آتش): یعنی الکترود سیاه (Smoke) باید بالاتر از قرمز (Fire) باشه
“Clouds over grass” (ابر روی چمن): سفید (ابر) بالاتر از سبز (چمن)
🔸 لیدهای قفسهای (۶ لید سینهای)
این لیدها روی قفسه سینه (محیط قلبی) گذاشته میشن و اطلاعات محلی از بخشهای مختلف بطن رو میدن:
V1: فضای بین دندهای چهارم، لبه راست جناغ
V2: همان فضای بین دندهای چهارم، لبه چپ جناغ
V3: بین موقعیت V2 و V4 (نقطه وسط)
V4: فضای بین دندهای پنجم، در خط میدکلاویکولار (میان خط شانه تا نوک سینه تا وسطِ خط کلاویکولا)
V5: همارتفاع با V4، در خط زیر بغل جلویی (anterior axillary line)
V6: همارتفاع V4 و V5، در خط زیر بغل میانی (mid-axillary line)
وقتی این ۶ لید رو دقیق بذاری، میتونی تشخیص بدی کدوم قسمت بطن چپ یا راست داره فعالیت میکنه، کدوم منطقه دچار مشکل شده (مثلاً ناحیه قدامی، جانبی، سپتوم و غیره).
نکات کاربردی:
الکترودها باید دقیقاً بین دندهها گذاشته بشن نه روی دنده
اگر بیمار خانم باشه احتیاط کن — در صورت لزوم الکترودها رو زیر پستان بذار (نه روی نوک پستان)
پوست رو اگر چربه پاک کن، موها رو با تیغ ظریف تمیز کن
سیمها رو طوری قرار بده که کشش نداشته باشن و لرزش به الکترود منتقل نشه
هر دفعه که ECG میگیری، مطمئن شو الکترودها در محل یکسان گذاشته شدن تا مقایسهٔ ECGها معتبر باشه
اگر یک لید نقص داره (مثلاً قطع یا نویز زیاد) قبل از شروع دوباره چک کن
از لیدهای زمین و ارت (مثلاً RL) غافل نشو — این الکترود اهمیت داره برای کاهش نویز
صبر کن تا سیگنال پایدار بشه قبل از ثبت نهایی
در ثبتهایی که مجبور شدی محل الکترودها رو جابهجا کنی (مثلاً بخاطر زخم جراحی یا پوست آسیب دیده)، جای دقیق رو ثبت کن که بعدا بدونی
وقتی داریم نوار قلب میگیریم، مهم نیست چقدر الکترود دقیق گذاشتی یا مسیر برق رو فهمیدی— اگر دستگاه یا کالیبراسیونش دقیق نباشه، نتیجه اشتباه درمیاد. مثل اینه که بخوای با دوربین تار عکس بگیری. پس این بخش یکی از بنیادیترین بخشهاست تا مطمئن باشی هر ECG که میگیری واقعاً قابل اعتماد باشه.
در این بخش سه چیز کلیدی رو یاد میگیریم:
اصول کار دستگاه ECG
کالیبراسیون (تنظیم مبنا)
مقیاس زمان و مقیاس ولتاژ
دستگاه ECG در اصل سیگنال الکتریکی خیلی ضعیف تولیدشده توسط قلب رو از الکترودها میگیره، تقویت میکنه، فیلتر میکنه، ثبت میکنه و روی کاغذ یا صفحه نمایش، شکل موجها رو رسم میکنه.
مراحل کلی کار:
جذب سیگنال: الکترودها سیگنال الکتریکی ضعیف از پوست میگیرن
تقویت (Amplification): چون سیگنال خیلی ضعیفه، دستگاه آن را چند برابر میکنه تا قابل اندازهگیری باشه
تبدیل آنالوگ به دیجیتال (در دستگاههای دیجیتال): اگر دستگاه دیجیتال باشه، سیگنال آنالوگ به دیجیتال تبدیل میشه
فیلتر کردن نویز و اختلالات: نویز عضلانی، حرکت، اختلالات برقی محیطی ممکنه به سیگنال وارد بشن؛ دستگاه فیلترهایی داره برای حذف اینها
رسم یا ثبت سیگنال: دستگاه روی کاغذ ECG یا نمایشگر، سیگنال رو بر حسب زمان و ولتاژ نمایش میده
دستگاه معمولاً یک پالس کالیبراسیون تولید میکنه—یک موج مرجع (مثلاً 1 mV ارتفاع) که اول ECG ثبت میشه تا مطمئن بشی مقیاس ولتاژ درست تنظیم شده.
کالیبراسیون یعنی مطمئن شدن که مقیاس زمان و مقیاس ولتاژ دستگاه در حالت استاندارد باشن تا اندازهگیریها معتبر باشن. اگر کالیبراسیون اشتباه باشه، ممکنه فکر بکنی موج خیلی بزرگه یا خیلی کوچیک و تفسیرت غیردقیق باشه.
دو نوع کالیبراسیون مهم داریم:
کالیبراسیون ولتاژ (Amplitude calibration)
کالیبراسیون زمان (Time calibration / speed calibration)
🔌 کالیبراسیون ولتاژ
در حالت استاندارد، ۱ میلیولت (mV) باید تقریباً ۱۰ میلیمتر (معادل ۱۰ مربع کوچک عمودی) باشه. یعنی اگر دستگاه کالیبره باشه، وقتی پالس مرجع داده میشه، موج کوچک ارتفاعش تقریباً ۱۰ مربع باشه.
اگر موج مرجع خیلی بزرگ باشه یا خیلی کوچیک، یعنی دستگاه زیاد تقویت کرده یا کم تقویت کرده — یعنی ولتاژ به درستی کالیبره نشده.
اگر دیدی پالس مرجع تقریباً ۵ میلیمتره، یعنی دستگاه روی ۰٫۵ mV تنظیم شده یا تقویت کم شده باشه، و اگر مثلاً ۲۰ میلیمتر باشه، یعنی بیش از حد تقویت شده باشی.
⏲️ کالیبراسیون زمان (سرعت حرکت کاغذ / سرعت رسم)
دستگاههای ECG معمولاً کاغذ رو با سرعت ۲۵ میلیمتر بر ثانیه (mm/s) حرکت میدن — یعنی هر ثانیه، ۲۵ مربع کوچک افقی.
در این حالت، هر مربع کوچک افقی معادل ۰٫۰۴ ثانیه (۴۰ میلیثانیه) است. چون ۲۵ مربع کوچک = 1 ثانیه → ۱ مربع = 1 ÷ 25 = 0.04 ثانیه.
همچنین پنج مربع کوچک افقی (یک مربع بزرگ) معادل ۰٫۲ ثانیه (۲۰۰ میلیثانیه) است.
اگر دستگاه سرعتش تغییر داده شده باشه (مثلاً 50 mm/s در بعضی دستگاهها برای نوارهایی که خیلی سریعن) باید بدونی که مقیاس زمان تغییر کرده — مثلاً هر مربع ممکنه = 0.02 ثانیه باشه.
وقتی نوار ECG روی کاغذ ثبت میشه، هر نقطه موقعیتش نشاندهنده یک زمان افقی و یک مقدار ولتاژ عمودی است.
✅ مقیاس زمان (محور افقی)
هر مربع کوچک افقی = ۰٫۰۴ ثانیه
هر مربع بزرگ (۵ مربع کوچک) = ۰٫۲ ثانیه
اگر بخوای سرعت ضربان قلب رو ساده حساب کنی: چون ۵ مربع بزرگ = 1 ثانیه، ۲۰ مربع بزرگ = ۴ ثانیه، و غیره — در نتیجه عدد ۳۰۰ (ضربان در دقیقه) تقسیم بر تعداد مربعهای بزرگ بین دو QRS میتونه تقریباً نرخ ضربان رو بده.
⚡ مقیاس ولتاژ (محور عمودی)
هر مربع کوچک عمودی = ۰٫۱ mV
بنابراین اگر مثلاً موج R تا موج S بیاد و فاصله عمودیش ۱۵ مربع باشه، یعنی اختلاف ولتاژ ~1.5 mV
اگر موج خیلی کوچک باشه (مثلاً فقط یک یا دو مربع) ممکنه مشکل ولتاژ پایین، نقص سیگنال یا بیماری قلبی باشه
همیشه اول نوار ECG، موج کالیبراسیون رو چک کن (معمولاً به صورت یک پالس استاندارد ۱۰ مربع ظاهر میشه)
اگر دیدی موج مرجع خیلی بزرگ یا خیلی کوچکتره، قبل از تفسیر اقدام به تنظیم مجدد دستگاه کن
اگر دستگاه سرعت غیر استاندارد داره (مثلاً 50 mm/s)، مطمئن شو این تغییر رو بدونی و محاسبات زمان رو طبق اون انجام بدی
در محلهایی که نویز برقی زیاده (مثلاً اطراف دستگاههای برقی بزرگ)، مطمئن شو زمین (ارت) و سیمها وضعیت خوبی دارن
اگر بخوای نتیجهها رو مقایسه کنی بین دو ECG مختلف، حتماً باید هر دو با همان کالیبراسیون و سرعت باشند، وگرنه مقایسهات اشتباه خواهد بود
وقتی ECG میگیری، هدف اینه که فقط سیگنال قلب ثبت بشه. اما خیلی چیزها میتونن مزاحم شن: حرکت بیمار، سیم شُل، دستگاههای اطراف، تنفس و غیره. به این مزاحمتها میگیم آرتیفکت (Artifact). آرتیفکت یعنی خطاهایی روی نوار که ربطی به فعالیت الکتریکی قلب ندارن، ولی ظاهر موجها رو تغییر میدن یا مخفی میکنن.
در ادامه، انواع آرتیفکتها، چطوری تشخیص بدیشون، و راهکارهایی برای حذفشون یا حداقل کاهششون رو برات میگم.
۱. آرتیفکت ناشی از شل بودن الکترود (Loose Lead / Poor Contact):
این نوع آرتیفکت معمولاً به صورت قطع و وصل شدن موجها، خطهای نامنظم یا سیگنالهایی با شروع و پایان غیرطبیعی دیده میشه. علتش معمولاً تماس ضعیف الکترود با پوست، خشک شدن ژل الکترود، یا شُل بودن کابلهاست. اگر فقط یک لید چنین مشکلی داره، معمولاً اون الکترود یا کابل مشکل داره.
۲. انحراف خط پایه (Baseline Drift):
در این حالت، خط اصلی ECG که بقیه موجها روی اون سوار هستن، نوسان میکنه و بالا پایین میره. دلیلش اغلب حرکت تنفسی، حرکت بدن بیمار یا شُل بودن الکترودهاست. این نوع آرتیفکت باعث میشه موجهای کوچک مثل P یا T گم بشن یا دیده نشن.
۳. آرتیفکت ناشی از لرزش عضلانی یا حرکت (Muscle Tremor / Movement):
در این حالت، نویزهای ریز و موجهای ناصاف روی نوار دیده میشن. انگار که روی ECG نویز اضافه شده. علتش لرزش بیمار، حرکت دستها، اضطراب یا سرماست. اگر این نویز خیلی زیاد باشه، ممکنه کل نوار غیرقابل تفسیر بشه.
۴. آرتیفکت ناشی از تداخلات الکترومغناطیسی یا برق محیط (Electrical Interference / EMI):
این نوع آرتیفکت معمولاً به شکل خطوط منظمی با فرکانس بالا ظاهر میشه. شبیه به نویز سینوسی مداومه. علتش نزدیکی به دستگاههای برقی، سیمکشی نامناسب، یا وجود تلفن همراه نزدیک دستگاه ECG هست. اگر فرکانس نویز ثابت باشه (مثلاً ۵۰ یا ۶۰ هرتز)، نشانهای از تداخل برقیه.
۵. آرتیفکت ناشی از احیای قلبی (Compression / CPR Artifact):
وقتی در حین CPR، نوار ECG گرفته میشه، موجها نامنظم میشن یا شبیه حرکتهای ناگهانی دیده میشن. علتش فشار روی قفسه سینه حین احیاست. باید بین فشردنها نوار رو ببینی یا از دستگاهی استفاده کنی که آرتیفکت CPR رو فیلتر کنه.
۶. آرتیفکت ناشی از جابهجایی الکترودها (Lead Reversal Error):
اگر الکترودهای اندامی مثل RA و LA یا LA و LL جابجا وصل بشن، موجها در لیدهای مربوطه کاملاً معکوس میشن. مثلاً موج P برعکس میشه یا محور QRS غیرعادی دیده میشه. اگر دیدی لید I یا II غیرمنتظره هستن، احتمال داره الکترودها اشتباه وصل شدن.
برای اینکه وقتی ECG میگیری نوار درست و خوانا باشه، این نکات رو رعایت کن:
آمادهسازی پوست:
پوست باید تمیز، خشک، بدون چربی و بدون مو باشه. از پنبه الکلی استفاده کن و اگه مو زیاد باشه با تیغ اصلاح کن.
استفاده از ژل مناسب و چسب خوب:
ژل الکترود باید تازه باشه، و چسب باید محکم به پوست بچسبه تا تماس مناسب برقرار بشه.
قرار دادن صحیح الکترودها و ثابت نگه داشتنشون:
الکترودها باید دقیقاً در محل استاندارد قرار بگیرن، سیمها کشیده یا آویزان نباشن، و روی پوست فشار مناسبی داشته باشن.
اجتناب از حرکت بیمار در زمان ثبت:
به بیمار بگو در زمان ثبت کاملاً بیحرکت بمونه. اگه لرزش داره، پتو بنداز یا محیط رو گرمتر کن تا لرزش کمتر بشه.
کاهش تجهیزات برقی نزدیک دستگاه ECG:
از گذاشتن دستگاه ECG کنار منابع برق قوی، مانیتورهای صنعتی، موبایل و وایفای قوی پرهیز کن. همچنین از ارت درست استفاده کن.
چک کردن اتصال کابلها و سیمها:
اگر فقط یک لید دچار نویزه، کابل همون لید رو بررسی کن. سیمهای خراب یا پورت شل میتونه سیگنال رو خراب کنه.
چک کردن موج کالیبراسیون و تست اولیه:
قبل از ثبت نهایی، مطمئن شو موج مرجع ظاهر میشه. اگه ظاهر نشد یا غیرطبیعیه، دستگاه یا کالیبراسیون مشکل داره.
ثبت شرایط خاص در برگه ECG:
اگر مجبور شدی الکترودها رو جابجا کنی (مثلاً بهخاطر زخم، پانسمان یا سوختگی)، حتماً محل جدیدش رو یادداشت کن تا کسی که نوار رو تفسیر میکنه بدون اشتباه نشه.
آرتیفکت میتونه باعث بشه فکر کنی بیمار آریتمی داره، در حالی که سیگنال واقعی پنهان شده
ممکنه موجهای مهم مثل P یا ST تغییر شکل بدن یا دیده نشن
در مواقع اورژانسی، آرتیفکت میتونه باعث تصمیم اشتباه بشه
اگر بخوای ECG فعلی رو با ECG قبلی مقایسه کنی، آرتیفکتها باعث گمراهی میشن